کد مطلب:211421 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:101

تکون جنین و تغذیه در رحم
ای مفضل تو خود در این تكون و سیر تكاملی آن توجه و دقت كن از وقتی كه نطفه در رحم ریخته شد تا سیر كمالی آن از علقه و مضغه و عظام و لحم و اعضاء و احشاء و امعاء همه منظم و مستوی گردید برای رشد آن محتاج به غذا می گردد تا نطفه خشك نشود و برای طراوت آن خون كمك می كند و آن را رشد می دهد كه مانند گیاه خشك نشود - و این غذا در رگهائی كه از ناف می گذرد و اتصال به ناف جنین دارد به تمام ذرات نطفه كه تقسیم به گوشت و پوست و استخوان و رگ و پی می گردد برحسب قابلیت خود می رسد تا وقتی كه از رحم بیرون رانده شود ماننده زنده ایست



[ صفحه 284]



كه در گور باشد و اگر پس از تولد شیر به او نرسد باز از گرسنگی خواهد مرد و یا اگر غذائی كه می خواهد مناسب حال او نباشد باز به رشد و نشو و نمای طبی و طبیعی و صحیح نمی رسد یا اگر برای گرفتن غذا دندان نداشته باشد كه غذای صلب و سخت را قطعه قطعه و نرم نماید و فروبرد باز زنده نخواهد ماند اگر همیشه غذایش شیر باشد بدنش استوار و محكم و قابل فشارهای سخت زندگی نخواهد شد و به علاوه كه مادرش باید به تربیت او همت گمارد و تر و خشك نماید تا جلال، وقار و تربیت یابد.

مفضل گفت دیده ام كه برخی از كودكان مذكر در حال كودكی می مانند و ریش درنمی آورند علتش چیست؟

فرمود این نقیصه اثر آن ستم هائی است كه پدرها كرده اند - خداوند به كسی ظلم و ستم نمی كند.

نگارنده گوید كه تخم فاسد و هسته ی كرم خورده و فاسد شده درخت و شاخ و برگ و میوه آن هم ناسالم و خراب و فاسد می گردد و گاهی افراد چه در جنین و چه خارج از جنین به نقص خود باقی می مانند و عبرت دیگران می گردد تا بدانند باید در توالد و تناسل دقت كامل داشته باشند از حرام و تعدی و اجحاف و انكسار و اسباب و عللی كه موجب نقص اعضاء بدن می گردد به وجود نیاید بلكه در رفع نقیصه دقت كامل به عمل آورد.

فرمود ای مفضل كیست به تمام این جزئیات برسد و مترصد احوال مخلوق است. و متكفل شئون زندگی و تقدیر و تدبیر و سرنوشت و ضامن ارتزاق او می گردد تا اختلالی در كار او رخ ندهد و اینجاست كه ملحدان و زندیقان به خطا رفته و لغزش فكری یافته اند.

فرمود اگر بنا شود موجودات به اسباب و علل غیرمادی مبتنی نباشد این نظام احسن از كجا به وجود می آید و آن انتظام كل از كجا به عمل خواهد آمد. اگر مدبری و گرداننده ای برای چرخ تكامل زندگی فردی و اجتماعی نباشد چه بسیار تضاد و تناقض رخ دهد و آتش و آب و باد و هوا كه طبیعت آنها متضاد است باید اثر آن هم متضاد باشد در حالی كه اثر تضاد در آن نیست مثلا عالم باید همه فرزندانش عالم باشد یا جاهل كه همه نسل و ذریه اش جاهل باشد در حالی كه بسیار از علماء فرزندی جاهل و جهال فرزندی عالم پیدا می كنند پس اثری دیگر و نیروئی روحانی بر این طبایع مختلف حكمفرماست كه نمونه و نشانه یك مدبری عالم و قادر و تواناست.



[ صفحه 285]